این روزا تقریبا همه می دونید که کازینوها و سایت های شرط بندی با گذشت زمان به تکامل رسیدن و به شکلی که امروزه دراومدن رسیدن و این رو هم باید بگم که این مسیر اصلا مسیر راحتی نبود و با کلی مشقت و سختی به این جایی که الان رسیدیم شده، مثلا در اوایل قرن بیستم به این صورت نبود که مردم به راحتی سفر کردن به یه شهر کنار محل سکونتشون به کازینو برن و کارهای مورد علاقه خودشون رو انجام بدن، این کار تو همون دوره ها یه جور جرم محسوب میشد و هر کسی اجازه انجامش رو نداشت و همچنین نباید فراموش کنیم که جنگ ها و تغییرات و قانون هایی که در طی این سال ها وجود داشت کلا این سیستم رو از این رو به اون رو کرد و به پیشرفتش و به شکلی که این روزها در اومده کمک کرد. تو اون زمان قمار یا شرط بندی کردن به عنوان اخرین راه برای پول درآوردن برای افراد فقیر و به عنوان یک منبع سرگرمی برای افراد ثروتمند بود ولی خوب با گذشت زمان دیگه این ذهنیت ازش برداشته شد و شیوه نگاه کردن مردم به این کار هم تغییر پیدا کرد. اگر شما در ادامه با ما همراه باشید و داستان نیک یونانی یا همون نیک داندولوس رو که این روزها اون رو به عنوان یکی از شناخته شده ترین و مشهورترین قماربازانی که تا به حال زندگی کرده میشناسن بیشتر بدونید و دلیل این که اون یکی از خوبای شرط بندی بوده و اسمش به خوبی مونده رو خواهید فهمید.
زندگی نیک داندولوس یا نیک یونانی
برخلاف اکثر کسایی که قبل از شرط بندی کردن زندگی خوبی نداشتن و با فقر دست و پنجه نرم می کردن، نیک اصلا این جور نبود و اصلا به شرط بندی به عنوان منبع اصلی درامد نگاه نمی کرد و بر عکس اون از یه خانواده پولدار میومد و تو همون زمان که درس خوندن و داشتن تحصیلات عالیه مختص یه قشر خاص بود نیک تونسته بود که مدرک فلسفه از دانشکده ای در یونان بگیره و در نهایت اون با کمک پدربزرگش با پولی که بهش داد تونست به آمریکا مهاجرت کنه و اول به شهر شیکاگو رفت ولی بعدا تصمیم گرفت که به مونترال کانادا نقل مکان کنه و همین کاری که اون کرد باعث شد که نقطه عطفی در زندگی اون به وجود بیاد و تبدیل به یه حرفه ای شرط بندی بشه و اوج هیجان و لذت رو تجربه کنه.
پادشاه همه قماربازان
اون به محض مهاجرتش به مونترال استعداد عجیب و باور نکردنی خودش رو تو شرط بندی و قمار کشف کرد و حس کرد که علاقه عجیبی به این کار داره و از اونجایی که عاشق اسب و اسب سواری بود سعی کرد که شانس خودش رو تو مسابقات اسب سواری امتحان کنه و با دوستش به اسم Phil Musgrave مشغول به این کار شد و در طی یک سال تونست که بیش از 500000 دلار از این کار به دست بیاره و از اونجایی که خیلی از بنگاه های شرط بندی به اونا مشکوک شده بودن و فکر می کردن که اونا دارن تقلب می کنن این بار تصمیم گرفتن که شانس شون رو تو بازی پوکر امتحان کنن و به همین خاطر دوباره به امریکا که یه جورایی مهد بازی پوکر بود رفتن و فهمیدن که میشه از این بازی هم کلی پول بدست بیارن و موفق باشن.
درک بالای نیک از بازی پوکر
اون زمانی که نیک شروع به این کار کرد و تلاش می کرد که بازی پوکر رو به خوبی یاد بگیره و درکش کنه مثل الان نبود که هزاران منبع عالی در اینترنت پیدا کنه و با کمک اون بتونه مهارت های خودش رو تو این کار بالا ببره و کاملا روش یاد گرفتن این بازی به نسبت امروز متفاوت بود و نیاز به صبر و مهارت بالا و آزمون خطاهای خیلی زیادی داش و از اونجایی که اون صبر بالا و پشتکاری مثال زدنی داشت باعث شد که تو مدت زمان کوتاهی نسبت به خیلی از بازیکن هایی که مدت ها بود این بازی رو انجام میدادن خیلی بهتر شد و درکی که اون از پوکر و استراتژی هایی که به کار می برد مثال زدنی بود و روشش تو بازی به صورتی بود که هر کسی که روش بازی کردن و شرط بندی کردن اون رو می دید حس می کرد که این مرد هیچ چیزی برای از دست دادن نداره و با تمام وجودش و مثل این که این بازی، اخرین بازی زندگی اون هست بازی می کرد و جوری در مورد پوکر مطالعه و تحقیق می کرد که انگار داره روی یکی از سخت ترین و پیچیده ترین مسائل روی زمین داره کار می کنه!
بازی پوکر مورد علاقه اون پوکر 5 کارتی بود که به طرز عجیبی روی این بازی تخصص داشت و تونسته بود که تو مدت زمان کوتاهی از طریق همین بازی حدود 6 میلیون دلار کسب درآمد کنه. تو اون زمان میشه گفت که نیک تقریبا هیچ رقیبی جز آقای جانی ماس که اونم یکی از بهترین بازیکنان پوکر تو همون زمان بود نداشت. در سال 1949 بود و هر دو برای اولین در مقابل هم تو کازینویی در لاس وگاس با هم رو به رو شدن و با هم تصمیم گرفتن که تمام ورژن های بازی پوکر که اون زمان وجود داشت رو با هم بازی کنن و همدیگه رو به چالش بکشن و در نهایت بعد از 5 ماه که هر روز در مقابل هم بودن، نیک تو اخرین دستی که داشت بازی می کرد، بازی رو نصفه ترک کرد و بیخیال همه چیز شد و همین کار اون باعث شد که اون خیلی بیش تر از قبل معرف بشه چون اون با این کارش بیخیال 4 میلیون دلاری که داشت برنده میشد شد و همین کارش باعث شهرت دو چندانش شد!
داندولوس چطور با مردم رفتار می کرد و سبک زندگی اون به چه صورت بود؟
آقای داندولوس نه تنها به خاطر ریسک هایی که تو شرط بندی هاش می کرد معروف بود، به خاطر دست و دلبازی که داشت هم معروف بود و تو همون اوایل قرن بیستم بیش از 20 میلیون دلار از پولش رو خرج خیریه ها و افراد نیازمند میکرد و تو خیلی از بازی هایی که می کرد، به محض این که حس می کرد که طرف مقابلش داره با کل دار و ندارش شرط بندی می کنه بیخیال سود خودش می شد و کاری می کرد که بازی رو از دست بده و همیشه از این که بخواد ریسک بکنه اصلا ترسی نداشت.
او یک بار فرانک کاستلو، رئیس مافیای همون زمان رو تو یه بازی شکست داد و وقتی که برنده شد و پول رو گرفت بدون اینکه با اون حرفی بزنه و یا بخواد خداحافظی کنه بازی رو ترک کرد و اصلا به اون نگاه نکرد ولی در عوض فرانک کاستلو ازش خواست مبلغ 550000 دلار رو به اون برگردونه چون فکر می کرد که حق اون بوده که برنده بشه ولی اون این کار رو در قبال اون انجام نداد ولی خوب شاید هر کس دیگه ای جای اون بود این کارو می کرد ولی از اونجایی که می دونست اون مرد خون خیلی ها رو تو شیشه کرده بود بدون اینکه بخواد نگاش کنه رفت.
ثروت و مرگ نیک ، پادشاه قمار بازان قرن
در طول دورانی که اون حرفه ای پوکر بازی می کرد تونست که بیش از 500 میلیون دلار از این کار به دست بیاره ولی خوب همه اون پول رو از دست داد و خودش گفته بود که تو طول اون زمانی که بازی می کرد همیشه این جوری نبود که تمام بازی ها رو ببره و خوش شانس باشه، به گفته خود نیک اون تو طول مدت زمانی که شرط بندی می کرد 73 بار از فقر کامل به ثروت رسیده و این نشون میده که 73 بار رسما ورشکست شده بود و دوباره خودش رو تونسته بالا بکشه! نیک تنها چیزی که واسش اهمیت نداشت پول بود و اون فقط و فقط عاشق هیجانی بود که شرط بندی بهش میداد و یه جوری بازی می کرد که همیشه این اخرین بازی هست که داره انجام میده! اون هر وقت که می خواست بازی رو به صورت جدی بازی کنه هیچ وقت به پولی که باید وسط می گذاشت فکر نمی کرد و فقط اون لذت بازی بود که بهش انگیزه می داد.
اون در اولین روز کریسمس 1966 درگذشت و از داستان الهام بخش زندگی اون دو کتاب به نام های اسرار قمار نیک و رمانی به اسم نیک یونانی نوشته شد و به خاطر شخصیت قابل احترامی که این مرد داشت افراد زیادی از جمله فرانک سیناترا همیشه از اون به عنوان یک اسطوره نام می بردن و احترام خیلی زیادی رو براش قائل بودن.